داستان یک مدافع حرم ۳

ساخت وبلاگ
خاطره شهیدمدافع حرم محمدکاظم توفیقی پژمان (محمدکاظم) تعمیرکار موتورسیکلت و ماشین بود. از فعالیت خداپسندانه و خیری که با من هم مشورت کرد این بود که یکی از دوستانش، شدیدا نیاز مالی پیدا کرده بود که موفق به دریافت وام هم نشده بود.  نزد پژمان آمده و گفته بود که قصد پول نزول کردن دارد. پژمان به من گفت: داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 233 تاريخ : شنبه 31 تير 1396 ساعت: 16:15

 داستان زندگی شهید جواد تیموری شهید مجلس خواب امام زمان عج هروقت شب قدر میشد باید خودشو به مراسم حاج محمود میرسوند میگفت حال خوبی پیدا میکنم همیشه و همه جا با هم میرفتیم دیگران از شباهتمون فک میکردن برادریم دوتا پسر عمو هم سن و سال و هم کلاس و هم دانشگاه و همرزم از حریم مقدس حضرت زینب سلام الله اولی داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 208 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 19:14

خاطره اى از شهید مدافع حرم مرتضى عطایى (ابوعلى) به روایت همسر گرامى شهید؛ بسم رب الشهداء "خاطره صبح های جمعه" صبح جمعه که میشد، ساعت شش و نیم با خنده و شادی بلند می گفت: "سلام، سلام، بلند شید". تلویزیون را هم روشن می کرد و کانالی که دعای ندبه بود می آورد و صدای تلویزیون را بلند می کرد. می گفتم: مرت داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 208 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 19:14

شهید مدافع حرم تخریبچى پاسدار محمدحسین بشیرى؛

روز اولى که وارد کلاس شد، اولین جمله اى که بکار برد این بود: "اساس تخریب، تخریب هواى نفس است".

 @labbaykeyazeinab

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 197 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 19:14

محمد رسول فرزند شهید صحرایی اسم محمد رسول را خودش برای او انتخاب کرد. علاقه او به محمد رسول در این دنیا بیشتر از همه چیز بود. دلش می‌خواست بزرگ شدن و قد کشیدن او را ببیند. دلش می‌خواست اولین روز مدرسه محمد رسول را تا مدرسه همراهی کند. برایش کتاب و دفتر بخرد و با یک شاخه گل او را راهی کلاس درس کند. داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 248 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 19:14

مادر بزرگوار شهید ابوالفضل نیکزاد:  ابوالفضل به روضه امام حسین(ع) خیلی اهمیت می‌داد، هر وقت به شهرستان می‌رفت با دوستانش جمع شده و روضه می‌گرفتند، همیشه برای روضه‌خوانی اشتیاق داشت. ‌راهپیمایی اربعین، یکی از مهم‌ترین برنامه‌های زندگی‌اش بود و از چند ماه مانده به اربعین تلاش می‌کرد تا گروهی را برای داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 226 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 19:14

ای بی وفای من مرو

دارد روانم میرود

ور می روی آهسته رو

تاب وتوانم میرود

آرامتر محض خدا

تامن کنم سیرت نگاه

بی رحمی آخر تا کجا؟

دارد امانم میرود.. 

شهید سید رضا حسینی

@Haram69

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 211 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 19:14

خاطره همرزم شهید والا مقام حاج حیدر  سلام ی خاطره داشتم از حاجی: تو خناصر ماموریتمون تموم شده بود قرار بود برگردیم عقب و تجدید قوا بشیم و آماده بشیم برای ماموریت جدید.... حاجی رفته بود آرایشگاه و حمام فکر کردم داره آماده میشه برگرده ایران بهش گفتم بسلامتی داری میری مرخصی!؟ با تعجب جواب داد: مرخصی! داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 218 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 19:14

محمد خیلی با حیا بود چشم خیلی خیلی پاکی داشت. از زمانی که به سن تکلیف رسید هیچگاه ندیدم حتی یک نگاه به نامحرمی داشته باشد. با وجود اینکه طبقه بالای خانه ما عمویمان زندگی می‌کرد و دختر عمویم که دختر خاله‌‌مان هم می‌شد و با محمد هم سن وسال بودند و از کوچکی باهم بزرگ شدند و علاقه بسیار زیادی به هم دا داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 197 تاريخ : جمعه 30 تير 1396 ساعت: 19:14

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 199 تاريخ : شنبه 24 تير 1396 ساعت: 18:11

بسم رب الشهدا و الصدیقین

مدافع حرم و مداح اهـل البیت (ع)

« بهرام مهرداد » اعزامی تهـران ، در راه دفاع از حریم اهل بیت ، 

در سوریه به فیض شهادت نائل امد.

@Haram69

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 184 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 176 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32

 آن روزها فقط ابوعلی سر میزد  گاهی با خانوداه اش گاهی به همراهی دوستان و همرزمانش این روزها  اما بسیاری از بزرگواران  نه تنها  به یاد ابوعلی که به یاد همهء شهدا... مهمان خانهء شهدا میشوند. عکس نوشت: به همراه سردار سعید قاسمی و حجت الاسلام صلاحی میهمان   جمعی از خانواده شهدای فاطمیون بودیم به میزبا داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 189 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32

سیدم یک اخلاق خاصی داشت که خیلی خیلی به محرم و نامحرم اهمیت می‌داد، ‌طوری که وقتی مناسبت‌هایى که حرم آقا جان [آقا علی بن موسى الرضا«ع»] خیلی شلوغ می‌شد نمی‌رفت حرم که به‌جای ثواب گناه مى کنیم. یادم هست که یک سال شب قدر با هم که به حرم مشرف شدیم نزدیک نرفت، با هم رفتیم به زیرگذر کنار یک موتور سیکلت داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 204 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32

بسم رب الشهداء روز تدفین سردار شهید سید جاسم نورى بود. من و حاج کریم غوابش کنار همدیگه ایستاده بودیم.  بهش گفتم: حاج حالا اینها چرا وجداناً نمى ذارن ما بریم؟ [اینهایى که گفتم و اشاره کردم طرفشون، سه، چهار سردار بودند].  گفتم: حالا اینها چرا ما رو نمى فرستن بریم؟ حاج کریم غوابش بهم یک نگاهى کرد و آ داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 171 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32

بعد از شهادت محمد، حال خیلی بدی داشتم. از طرفی پروژه من هم کامل نشده بود. با وجود زحمت‌های شش ماهه‌ام هنوز به ویرایش نیاز داشت. دانشگاه هم از من تحویل پروژه را می‌خواست. با صحبت دوستان توانستند برای من یک ماه دیگر هم وقت بگیرند. من هم پروژه‌ام را که موضوعش (تاثیر دفاع مقدس بر نقاشی امروز ایران) بو داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 182 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32

یک شب قبل از چهلمین روز شهادت محمد بود. همسرم و دخترم از خانه بیرون رفته بودند. و این زمینه‌ای شد برای من که تصمیم بگیرم عکس محمد را نقاشی کنم. وارد اتاق کارم شدم. در کمال ناباوری یکی از پوسترهای محمد را روی میز شهدا دیدم. در جمع عکس‌های شهدایی که روی میزم برای طراحی گذاشته شده بود. خیلی حال عجیبی داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 163 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 205 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32

در حفظ حجاب اسلامی کوشا باش، چرا که برای حفظ چادر، سیلی‌ها خورده شده و خون‌ها ریخته شد. مواظب عمادباش، خیلی رنجور است. نگذاری بی‌پدری را حس کند باتوجه به مشکلی که دارد از نظر اخلاق و علم تقویتش کن. هروقت بهونه منو گرفت بیارش پیش من، حتما می‌آیم دیگر سفارش محمدعماد را نمی‌کنم. به خانواده‌ات(پدر بزر داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 184 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32

بسم رب الشهداء "شوخ طبعى" ... شهید مدافع حرم؛ خادم الشهدای شهید؛ بسیجی شهید؛ پاسدار شهید؛ کربلایی جواد محمدی "زیارتت قبول". رفتی اربعین پای پیاده به کربلا،  ارباب خوب طرفداریتو کرد و خوب هم خریدت. خاطره ای کوتاه از جواد تو شلمچه اردوگاه حضرت فاطمه الزهراء [سلام الله علیها]، داشتیم حسینیه رو می ساخت داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 183 تاريخ : جمعه 23 تير 1396 ساعت: 21:32